به نام خدا


- خانم ببخشید من چادر ندارم میشه یه چادر بدین؟

+ دخترم تشریف ببر باب الجواد از دفتر امانات چادر بگیر خوشکلم.

- ممنون.


در راه باب الجواد


یک پیر مرد زائر با غیض :

+عربا حجابشونو رعایت می‌کنن ولی اینا نه.

- حاج آقا دارم میرم چادر بگیرم. 

+ (فریاد می‌زند) تو حرم امام رضا هر طوری دلشون میخواد می‌گردن

- آقای محترم من حجاب دارم فقط چادر ندارم که دارم میرم بگیرم. بعدشم من مسئول اعمال خودم هستم.

+ (همچنان با فریاد) پس امر به معروف و نهی از منکر چی میشه؟ 

با خودش تکرار می‌کند:

+ شعور ندارن ، هرطوری دلشون میخواد می‌گردن ، خدا ذلیلتون کنه .


باب الجواد دفتر امانات.


- آقا لطفاً به ما سه تا چادر بدید

+ اینجا چادر نداریم 

- اما به ما گفتن از اینجا بگیریم

+ اشتباه کردن


باب الجواد ورودی خواهران


خادم حرم از فاصله ده متری:

+ خانومم چادرت کو ؟

- سلام. نمیخوام برم تو یه سؤال دارم ، بیام جلو؟

+ بپرس

- (دو قدم به جلو می‌روم) ببخشید من از کجا باید چادر بگیرم؟

+ دفتر امانات

- رفتم نداشتن

+ صندوق امانات

- کجاست؟

+ پشت سرت



صندوق امانات:

- سلام آقا لطفاً به ما سه تا چادر بدید

+ کارت شناسایی

- مگه برای چادر هم کارت شناسایی لازمه ؟

+بله

(خدا خدا می‌کنم کارت ملی‌ام همراهم باشد)

- بفرمایید



ورودی حرم


+ خانومم رژ لبت (دستمال مرطوب را در دستانم می‌گذارد)

- رژ ندارم خانوم

+ (به صورتم نگاه می‌کند و چیزی نمی‌گوید)


+ (به بطری آب معدنی نگاه می‌کند) باز کن بخور

- روزه دارم نمی‌تونم

+ صبر کن افطار بشه بخور

- هنوز تا افطار یک ساعت مونده

+ باید صبر کنی خانم


آب را همان جا گذاشتم و داخل صحن شدیم.


دوستم رو به من گفت :

+ چقدر هوا گرمه


یک خادم آقا:

- تو حرم امام رضا اومدی میگی گرمه؟ چرا اومدی اصن؟



آن دوستم که سنی است گفت: 

بخدا امام رضا راضی نیست.

کوثر اگه مردم اینجا بد بشن امام رضا از اینجا میره.


امام رضا از اینجا میره.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها